آمد ای یاران فصل گل باران
آمد ای یاران فصل گل باران
موسم شــادی بلبل خوش خوان
باز نوای باد، خنــده های گل
رقصهای برگ در نغمه ی باران
باز رسید مژده بر همه عالم
که سر آمد درد و فرقــت یاران
در همه عالــم می تراود گل
می زنـد خنــده غـنچه ی خندان
در تــمام ایــن عــالــم فــانی
یک نوا باقیست و همــنوا با آن
سر برآرد گل در همه بستان
تـا کــه یــاد آرد خـاطــر یاران
ما که دراین باغ همچو گل هستیم
سرزنش کردیم این سمن بویان
که غــبار غم انـدرین بستان
از چـــه بنشــانند بر رخ یاران
یا قرار دل چـون که بستانند
بر که بسپارند این پری رویان
ما فقط چـنـدی از رها گفتیم
پس به یاد آرید ای غزل خوانان